تب
امشب تب داری و من به شبها و روزهایی فکر میکنم که در حسرتت سوخته بودم بدون اینکه بدونم داشتنت چقدر سخت و پرمسئولیته ... این تازه آغاز ماجرلست ماهِ کوچولو ... خدا تورو برام نگه داره ... همینقدر خوب که امروز هستی ... و من رو برای تو ... خیلی صبورتر و عاشقتر ...
+ نوشته شده در بیست و سوم آبان ۱۴۰۰ ساعت 4:31 توسط
|