پل
سلام!
یک وقتها همین که بعد مدتها رمز جایی رو هم یادت باشه شگفت انگیزه! اما مگه میشه...؟! مگه میشه فراموش بشن بعضی چیزها و روزها؟!
امروز که تلگرام و اینستا از دسترس خارج شد، دلم خواست برگردم به روزهایی که هیچ کدام از اینها نبود! روزهایی که شب تا صبح، چشم، از نور مانیتور و گوشی آزرده نمی شد!
اگر روزها به عقب بر میگشت (که کاش می شد برگردند) ، چقدر راه های نرفته رو می رفتیم... و چقدر راه های رفته رو دور می زدیم!!
این روزها که با گذشته های دور و نزدیک به شدت غریبه شدم و خسته ام از دویدن دنبال ِ کودکی و نفس نفس میزنم وقت ِ دور شدن از این دنیا برای ساعتی، فکر می کنم این مدل بزرگ شدن ِ ما، ظلمی بود که ما در حق خودمون کردیم و البته زمانه ی ما با ما کرد...!
کاش از اون کودکی، به کودکی ِ امروز پل می زدم...! سرراست و بدون این همه دست انداز...!
+ نوشته شده در دهم دی ۱۳۹۶ ساعت 22:13 توسط
|